ارمغان دانش

تنهایی

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ

می دانی!زمان زود می گذرد.چه فایده که روزی که او نیست بگویی آه مادری هم داشتم.مگر چند نفر مثل او داری که این گونه بی رحمانه رهایش کردی.مگر چه کارت کرده بود؟چه هیزم تری به تو فروخته بود؟ به جز عشق چه نسبت به تو داشت.حال که تازه به خود آمده ای چه فایده که با دلی پرخون به دل خاک رفت؟آری دگر دیر است.باید زودتر به یادت می آمد.بیایید قبل از اینکه دیر شود قدر خیلی ها را بدانیم که لطفی زیادی به ما کرده اند.درست است که حتی اگر تمام عمرمان را بگذاریم نمی توانیم آن زحمات را جبران کنیم،اما حداقل کاری که می توانیم بکنیم این است که تنهایشان نگذاریم.   ((علی خاکپور))


یک پاییز اندوه بر سرم می نشیند

یک آسمان شبنم در سپیده دم چشمانم موج می زند

یک اقیانوس شوق در من می خشکد

هرگاه به مومیایی کردن یادت در قلبم فکر می کنم   ((فرزانه عبداللهی))

بیایید نگذاریم یادمان در دل کسی مومیایی شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۹
على خاکپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">